سفرنامه ی بنت بطوطه!!!

یازدهمین کنگره تغذیه ایران هم به پایان خود رسید. الان بیشتر از هر چیز دوست دارم که در این مورد صحبت کنم. در این کنگره می تونستین با تازه های علم تغذیه اشنا بشین. تازه های رژیم درمانی، تغذیه و اپیدمیولوژی، تغذیه و بیماری های مزمن، تغذیه در جامعه و تغذیه در سطح سلولی مولکولی از محور های کنگره بود. اما به نظر می رسید که تاکید کنگره بیشتر بر برهم کنش مواد مغذی و ژن(نوتریژنومیکس) وتغذیه و تنظیم بیان ژن(نوتریژنتیکس) بود. اینها موضوعات جدید و جالبی هستن که البته اینجا نمی خوام درباره شون صحبت کنم.
برنامه زندگی ما در این چند روز به این صورت بود که صبح بعد از خوردن صبحانه در خوابگاه به مجتمع فرهنگی رفاهی واقع در خیابان ساحلی غربی شیرازمی رفتیم. واز توی کتابچه ای که از قبل در اختیارمون گذاشته بودن برنامه ی مورد علاقه مون رو انتخاب می کردیم. ما معمولا 5 انتخاب داشتیم. یعنی اینکه 5 برنامه همزمان برگزار می شد و ما می تونستیم یکی از اون ها رو انتخاب کنیم. برنامه عصر هم همینطور بودو کارگاه هایی هم علاوه بر اینها وجود داشت. البته برنامه کنگره صرفا علمی نبود، بعد از پایان برنامه روزانه کنگره، تور های تفریحی وجود داشت که مارو به حافظیه، سعدیه، خواجوی کرمانی و تخت جمشید می بردن. در طول روز هم اگه حس برنامه علمی و کنگره نبود،خوب نیست دیگه!!میتونستیم بیایم توی حیاط و از غرفه های توی حیاط دیدن کنیم...تازه اشانتیون هم می دادن، .بعضی از غرفه ها هم مقداری از محصولاتشون رو می دادن تا تست کنی! مثلاغرفه ی رستوران سالم مقداری از همه ی غذا هاشو که همونجا طبخ می شد، توی یه ظرف کوچولو می داد تا تست کنی، یا غرفه غذای اماده، کتلت و کوکو و از این جور چیزا می داد. هر چقد هم که دلت می خواست می تونستی بستنی دایتی بدون شکر بخوری!!! این شرکت ها از اسپانسر های کنگره بودن. البته اسپانسر های زیادی داشت که البته به ما چه! یه سری دیگه از غرفه ها هم دارو های لاغری، مکمل های غذایی، نرم افزارهای تغذیه ای جدید که به قول یکی ایرانیزه هم شده بودن! معرفی می کردن، که نرم افزاراش به نظر من از اِن تری واین چیزایی که یادمون دادن خیلی بهتر بود حداقل که سیستم داسی نبودن! اگر هم اصلن حس کنگره نبود خب می رفتیم یه جایی که حسش هست مث مجتمع تجاری تفریحی ستاره فارس!!!! داشتم می گفتم همه چیز خوب بود ومن یه چیز خوب یاد گرفتم واون این بود: "تغذیه تنها برای دیگران" متوجه شدیم که متخصصان تغذیه کم تر از دیگران رعایت رژیم غذایی رو می کنن و یه جورایی انگار این توصیه ها فقط برای دیگرانِ!!
تعداد شرکت کننده ها خیلی زیاد بود. نمی دونم دقیقا چقد بود. خودم نشمردم اخه!!! اما باور کنین این همه رشته تغذیه ای رو یه جا، تا به حال ندیده بودم! بالاخره دکتر اسماعیل زاده معروف رو هم دیدیم.
وارد شدن به یه همچین جمع هایی اگر چه برای منی که یه دانشجوی کارشناسی بودم شاید ان چنان بار علمی نداشت، اونم به این دلیل بیشتر که اکثرا با زبان تخصصی و با اصطلاحاتی سر و کار داشتیم که شایدخیلی هاشون به خاطر کم کاری خودمون برامون نااشنا بودن. و البته عجیب نبود اگه تو اون فضای بسسسسیار علمی گاهی چرت هم می زدیم واسه خودمون!(البته ما که چرت نزدیم! دیگران ولی فراووون!)ولی از این نظر که جمع کثیری از دوستای هم رشته ای که در مقاطع مختلف شرکت کرده بودن رو می دیدی و می تونستی تو هر زمینه ای تخلیه اطلاعاتی !(همون به اشتراک گذاشتن یافته ها) شون کنی واقعا عالی بود.از خوب ماجرا هم اتاقی های ما هم ادم حسابی از کار در اومدن. ما توی یه اتاق 8 نفره بودیم 4 تا از هم اتاقی ها کارشناسی ارشد داشتن. با اونا از مسائل کوچک و بزرگ صحبت می کردیم. و شخصا برای من بسیار مفید بود.
اما اگه می خواین فعال ترین هارو در کنگره تغذیه بشناسین، به نظر من بچه های دانشگاه تبریز و اصفهان بیشترین شرکت کننده ها رو به خودشون اختصاص داده بودن. نشون به اون نشون که هر کی رو می دیدیم یا ترکی حرف می زد یا اصفهانی!
تلنگر نوشت: این سفر 4 روزه می تونست یه سفر کلاسی باشه اگه خیلی از ما هایه دیدی مث دید بچه های دانشگاه اصفهان و تبریز می داشتیم. که دانشگاه فقط خلاصه نمی شه به سر کلاس نشستن و امتحان دادن و بیست شدن. اگه حمایت همو داشتیم شاید می شد که از توی این کنگره یه سفر علمی، سیاحتی خوب در اورد. اگه اونجا بودین از این جمع ها زیاد می دیدین که بچه های یه کلاس دور هم جمع شدن از مسائل مختلف صحبت می کنن و من شخصا صمیمیت عجیبی می دیدم بینشون چیزی که تو بعضی کلاسا! نایابه... خیلی راحت می شه از زندگی لذت برد اگه یکم...البته خودم می دونم که این تلنگر ها جواب نداده اند و نخواهند داد...اما چه کنم که واسه سکوت ساخته نشدم...
هدف نوشت: بسم تعالی(!)، هدف ما از شرکت در این کنگره این بود که بگوییم بوشهر هم رشته تغذیه دارد!!(هیچکی نمی دونست بخدا، خوب معلومه وقتی از بوشهر فقط 6 نفر!شرکت کرده باشن)، جدای از شوخی کم ترین فایده ا ین کنگره ها همینه که می بینی کار علمی کردن اونقدرها هم سخت و دست نیافتنی نیست.
بی ربط نوشت:دوباره کمی سرما خورده ایم!!راستش خودمان هم دیگر رویمان نمی شود در کلاس سرفه کنیم. اما چاره ای نیست دیگر
...
بعدن نوشت(فقط به خاطر ریحان نوشت):این قسمت رو فقط به خاطر ریحانه دهداری عزیز دوست و هم رشته ای خوب که اتفا قا توی این سفر از همسفرامون بودن اضافه کردم!ریحانه اعتراض داشت که چرا از اون ور قضیه و سوتی هامون ننوشتم و این قد شخصیت هامون رو علمی نشون دادم!!والا چی بگم همه که منو می شناسن و اون ور قضیه که گفتن نداره!!در واقع پشت پرده این کنگره اینا بود:فاطمه اسکندری که می خواست از هیچ سمپوزیوم و سمیناری عقب نمونه!!چپ می زداز و راست در می اومد!ریحانه و فروغ قهرمانی که همش تو غرفه ها پلاس بودن و اصلنم که کارخونه دایتی رو ورشکست نکردن!!من و محدثه هم همش چرت می زدیم وقر که تورو خدا یکی مارو ببره پارکی پاساژی جایی! و البته نکته دیگه اینکه اگه دانشمند نشدیم لا اقل یه عکاس حرفه ای(فاطمه اسکندری) به جامعه تحویل دادیم، بسکه ازمون عکس گرفت!تا یادم نرفته از فاطمه صادقی هم بگم که کلی تعارف غیر شیرازی! کرد که بریم خونشون، که نشد و شرمنده اش شدیم...سوتی هامون هم بمونه واسه جمع های خودمون ریحانه خانوم!!اینجا جاش نیس!

8 نظر:

فاطمه اسکندری گفت...

مرسی حدیث جان از سفرنامه ی خیلی خوبت. این چند روزی که با هم اونجا بودیم واقعا خوش گذشت. تجربه ی خیلی خوبی بود. خاطره ی فراموش نشدنی ای بود با شما بنت!خیلی خوب و صمیمی! حیف که زود تمام شد. ایشا... بازم ازین مسافرت ها با هم داشته باشیم.
تلنگر نوشتنت هم خیلی به جا بود.اما در مورد بی ربط نوشتنت من که فهمیدم در مورد من سرماخوردگی نبود بلکه متاسفانه مسمومیت بود!{گریه}= این بدترین قسمت سفر برا من بود. ولی به خوشی های بقیه اش می ارزید{چشمک}
به امید سفرای مجدد با همدیگه...

کیوان فریور گفت...

خو شما که دست به عکستون خوبه یه چندتاشو میزاشتین اینجا ما هم میدیدیم این کنگره که میگن چه شکلیه، چه رنگیه. والا.

حدیث تنگستانی گفت...

اره دس به عکسمون خوبه! اینقد عکسیدیم که به قول ریحانه دهداری انگار تازه وارد ایران شده باشیم!اما دیگه نمیشد دیگه!حالا ایشالا 2 سال دیگه کنگره اصفهان خودتون می رید میبینید!خییییییلی جای با صفاییه این کنگره ها!

حدیث تنگستانی گفت...

راستی من یادم رفت بگم منم دیگه گفتمانو نمی بینم!{گریه}

کیوان فریور گفت...

خیله خوب حالا دیگه از جو کنگره بیایید بیرون بهتون نگن ندید بدید!
گفتمان خرابه از سایت سازنده. سر فرصت عوضش میکنیم.

honey/nut/shz گفت...

سلام!لو دادین که این چند روزه کجا بودین و چیکار می کردین!

حدیث تنگستانی گفت...

سلام اقای فخرایی!؟
من چقد الان شرمنده ام! ما باید خدمت می رسیدیم وبلاگتون و از شما بچه های خوب دانشگاه شیراز تشکر می کردیم... بذارین به حساب مشغله و این حرفا...
شمام که فقط اون بند اخرو خوندین!

mohsen گفت...

mahi ro har vaght az ab begiri zendast!!!!

moredi nadare< be har hal

ارسال یک نظر